هدیه خانمهدیه خانم، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

هدیه ی مامان و بابا

بدون عنوان

این عکس هم روز جمعه 30 فروردین تو خونه ی خودمون بعد از حمام رفتنت ازت گرفتم . قربون شکل ماهت برم . ...
31 فروردين 1392

بدون عنوان

این عکس هم  من داشتم کارای شخصیمو انجام می دادم تو رو گذاشته بودم تو کریرت . داشتی با دستات بازی می کردی و حسابی تو حس بودی منم صدات کردم و عکسو گرفتم . ...
31 فروردين 1392

بدون عنوان

اینم یه عکس دیگه که دایی سعید از پشت کمرتو گرفته بود و با امیری عمه عکس گرفته بودی قربونش برم . مامان جون اینم بگم که امیر رضا نه  تو و نه ثنا رو اصلا نگاه نمیکرد خیلی برا همه عجیب بود بعدا یادمون باشه ازش بپرسیم قربونش برم الهی . اون شب یا مرواریدای ساپورتتو می گرفت می کشید یا مال لباستو . ولی اصلا به خودت نگاه نمیکرد  .  ...
31 فروردين 1392

بدون عنوان

اینم عکسیه که تو سیزده بدر  رفته بودیم سوم شعبان در حالی که خوابی ازت گرفتم دیگه بعد از این خواب که بیدار شدی کاملا بهم ریختی قربونت برم الهی .  ...
31 فروردين 1392

بدون عنوان

اینم یه عکس دیگه از برگشتن شوشتر که تورو گذاشته بودم تو کریرت عقب نشسته بودی قربونت برم و همش می خندیدیو حرف می زدی .  ...
31 فروردين 1392

بدون عنوان

اینم یه نما از یه سمت آبشار خیلی قشنگه مامانت که خیلی لذت برد . به خاطر وجود تو امسال قسمت شد بریم زندگی مامانت. ...
28 فروردين 1392

رفتن به شوشتر

سلام دختر گلم چند وقتیه که فرصت نکردم بیام سراغ وبلاگت روز 12 فروردین من و بابات و خودت با هم رفتیم شوشتر خیلی خوب بود ولی خیلی گرم بود من چند سالی بود که دوست داشتم برم آبشارارو ببینم ولی هیچ وقت فرصت نشد تا اینکه بابایی گفت پاشو بریم من چون تو از خواب بیدار شده بودی گفتم باشه تقریبا ساعت 11و نیم از دزفول خارج شدیم دیر رفتیم خیلی گرم بود تو خیلی اذیت شدی از اون روز دیگه بهم ریختی . خیلی بد خواب شده بودی و خیلی گریه و بی تابی می کردی الان هنوز هم اثراتش مونده وقتی خوابت میاد خیلی گریه می کنی و هر جا باشیم باید خودمونو برسونیم خونه تا دختر گلم در کمال آرامش تو تخت خودش بخوابه . قربونت برم الهی تو این مدت اصلا نتونستیم جایی بریم جون تو مشکل خو...
28 فروردين 1392